ملانصرالدین درنقش ناظرستادهای انتخاباتی
ملانصرالدین زمانی که شهردار آق شهر بود با حکم کدخدای شهربه عنوان ناظر ستادهای انتخاباتی آق شهر منصوب شد.او طبق این حکم موظف شد بعد از وقت اداری به محل تجمع کاندیداها مراجعه و ازشعارها و سخنان آنها گزارش تهیه وبعد از جمعبندی،تحویل کدخدا کند.ملانصرالدین خوشحال ازاین حکم موضوع را با زنش درمیان گذاشت و به او گفت:زن نمی دانم چرا کدخدا برای اولین بار مرا برای این کار انتخاب کرد.زن ملا گفت:مرد نباید قبول میکردی کارسختی است.طرفداران وکاندیداها پشت سرت حرف خواهند زد.ملاگفت:زن دیگر نمی توانستم حرف ودستور کدخدا را قبول نکنم درضمن برای گزارش نهایی قراره کدخدا پول از خزانه به من پرداخت کنه.ملاگفت:درهرصورت من این کار را پذیرفته ام واز فردا که کارستادهای انتخاباتی فعال خواهد شد وکاندیداها برای مردم صحبت خواهند کرد من باید در طول روز به 10ستاد و10مسجد آق شهر مراجعه و از سخنان وشعارهای آنها،یادداشت برداشته و به کدخدا گزارش دهم.ملانصرالدین ازفردای همان روز کارخود را شروع کرد و بعد از خارج شدن از شهرداری طبق برنامه ای که کدخدای شهر به او داده بود بطورمرتب به ستادهای انتخاباتی مراجعه و از شعارهای طرفداران وکاندیداها یادداشت،برمیداشت.بعد از سپری شدن 10روز و پایان زمان تبلیغات کاندیداها،ملانصرالدین گزارش خود را بطور مجزا برای هر کاندیدا مرتب و آماده کرد.شب قبل از تحویل گزارش به کدخدای شهر، زن ملانصرالدین گفت:ملا در این ده روز برای تهیه گزارش خیلی خسته شدی.ملا گفت:آره زن واقعا کار طاقت فرسایی بود.زن گفت:نصرالدین درگزارش چه چیزهای نوشته ای؟ ملا درجواب گفت:زن واقعا اگر کاندیداها طبق شعار و سخنرانی های خود عمل کنند، فکر می کنم آق شهر تبدیل به یکی از بهترین شهرهای فرنگ خواهد شد که تاکنون کسی اسم آن را نشنیده و روی نقشه جهان ندیده است.زن گفت:نصرالدین چطور مگه؟ملا پاسخ داد:برای اینکه یکی از کاندیداها می گفت:اگر به من رای بدید،پارک ژوراسیک را در آق شهر خواهم ساخت.کاندیدای دیگر می گفت:فرودگاه را با پروازهای خارجی به شهر خواهم آورد.دیگری شعار میداد:پل وکلیه راههای شهر را به جای آسفالت،سنگ فرش خواهم کرد.کاندیدایی به مردم می گفت:اگر مرا انتخاب کنید ضمن اینکه صدای قطار را خواهید شنید مترو را نیز به شهرخواهم آورد.کاندیدای دیگر که زن بود در سخنرانی خود به این نکته اشاره میکرد که زن ها دیگرنیاز نیست صبح ها به دنبال جوراب شوهران خود بگردند برای اینکه کاری خواهم کرد که حضور زنان درجامعه بیشتر خواهد شد تا مردان به آنها زور نگویند و تعداد مدیران زن را زیاد خواهم کرد.شعار و سخنان یکی از کاندیداها که اکثر حاضرین ازآن خوششان آمد بود این بود که می گفت:ای مردم شهر اگر مرا انتخاب کنید،مواجب ماهانه شما را دو برابر خواهم کرد و زنبیل معیشتی را به همه خواهم داد و هر کدام از وزراء در مقابل این خواسته های من مقاومت کنند آنها را از دولت اخراج خواهم کرد و با کسی پیمان اخوت و برادری ندارم و50درصد حقوق همه ی کارمندان آق شهر را از اول سال در حکم آنها برقرار خواهم کرد.با گفتن این جمله کلیه ی حاضرین در مسجد به صورت ایستاده در غبار دود اسپند،او را نیم ساعت تشویق کردند.ودیگر شعارها وسخنان کاندیداها که اگر همه ی آنها در آینده عملی بشه،نون تمامی اهالی آق شهر تو روغن خواهد بود.ملانصرالدین گزارش کامل شده را صبح اول وقت برد پیش کدخدا و به او تحویل داد.ملاگفت:کدخدا این گزارش را برای چه کاری میخواستین.کدخدا پاسخ داد:ملا از گزارش کپی گرفتی؟ نصرالدین گفت:نه کدخدا. ملانصرالدین کار خوبی کردی که کپی نگرفتی برای اینکه سال بعد که من کاندیدا شدم از این شعارها وسخنان البته با کمی تغییرات استفاده خواهم کرد.ملانصرالدین به کدخدا گفت:کدخدا پس این همه شعار و سخنان که کاندیداها به مردم قول میدادند واقعیت نداشت.من فکر میکردم سال آینده آق شهر با توجه به قولهای داده شده به یک شهر مدرن تبدیل خواهد شد.کدخدا به ملا کفت:فعلا شما در همین خیال باشید. زمانی که من کاندیدا شدم به من رای بدید،قطعا همه ی خیال های شما را عملی خواهم کرد. انشاءا.......